استعاره

ساخت وبلاگ

استعاره نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلی اش، هنگامی که جای آن چیز را گرفته باشد.

ارکان استعاره
1ـ مستعارمنه(مشبه به): معنای اولیه و ظاهری.
2ـ مستعارله(مشبه): معنای باطنی و مورد نظر شاعر.
3ـ جامع(وجه شبه): ارتباط میان واژه اولیه و واژه مورد نظر.
4ـ مستعار: لفظی که در آن استعاره شده است.
مثلاً در این بیت:
ای که بر مه کشی از عنبر سارا
چوگان مضطرب حال مگردان! من سرگردان را

در این بیت، مه "مستعارمنه" است. روی یار که به ماه تشبیه شده "مستعارله" است. "جامع" زیبایی و درخشندگی است؛ که باعث تشبیه روی دلدار به ماه شده است و لفظ "مه" مستعار است.

انواع استعاره از لحاظ وجود مشبهshy;به
1. استعاره مصرحه:
استعاره مصرّحه(تحقیقیه): اگر از کل تشبیه فقط "مشبهshy;به" بماند استعاره را مصرحه یا آشکار میshy;گویند؛ که خود بر چندین قسم است: (استعاره مصرحه مجرده، استعاره مصرحه مطلقه، استعاره مصرحه مرشحه، استعاره اصلیه و تبعیه، استعاره نزدیک و استعاره دور، وفاقیه و عنادیّه از انواع دیگر استعار ه مصرحه میباشد).
ا. استعاره مصرحه مجرده: مشبهshy;به + صفات یا اجزاء مشبه(یعنی در کلام مشبهshy;به با ملائمات مشبه همراه است).
ب. استعاره مصرحه مطلقه: مشبهshy;به+ صفات یا اجزاء مشبه و مشبهshy;به(یعنی مشبهshy;به را ذکر کنیم و با ان هم از ملائمات مشبهshy;به و هم از ملائمات مشبه چیزی بیاوریم).
ج. استعاره مصرحه مرشحه: مشبهshy;به + صفات یا اجزاء همان مشبهshy;به(یعنی مشبهshy;به را همراه با یکی از ملائمات خود ان مشبهshy;به ذکر
از لعل تو گریابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد (حافظ)
لعل، استعاره آشکار از لب سرخ یار است، زیرا حافظ به قرینه از آن زنهار خواسته.
د . استعاره اصلیه و تبعیه:
اصلیه: هر گاه اسم یا گروه اسمی، استعاره واقع شوند، استعاره را اصلیه میگویند:
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میshy;کند شب همه شب دعای تو

"گل خوش نسیم" استعاره از معشوق و بلبل استعاره از عاشق است.

استعاره تبعیه: اگر صفت و فعل استعاره شوند، استعاره را تبعیه گویند.
تا بماند جانت خندان تا ابد
همچو جان پاک احمد بااحد (مولوی)
در این بیت "خندان" که صفت است، استعاره از شادابی و با طراوت بودن است.

ه . استعاره آشنا و شگفت
استعاره نزدیک و آشنا: در این استعاره به راحتی می توان به جامع(وجه شبه) پیshy;برد.
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که بر مردم هشیار چه کرد
دراین بیت، نرگس استعارهshy;ای آشکار از چشم است.

استعاره دور و شگفت: استعارهshy;ای است که جامع دیریاب باشد:
دل به می دربند تا مردانه وار
گردن سالوس و تقوا بشکنیم (حافظ)
شاعر در عالم خیال سالوس و تقوا را به صورت انسان یا حیوان مجسم کرده است.

و . استعاره وفاقیه و عنادیه
استعاره وفاقیه: استعارهshy;ای که گرد آوردن و جمع بین مشبه و مشبهshy;به در آن ممکن باشد:
"مرده را اگر بیاموزی و راه بنمایی زنده خواهد شد".
استعاره عنادیه: عکس وفاقیه است، یعنی آوردن مشبه و مشبهshy;به بصورت یکجا ممکن نباشد:
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
در این بیت، استعاره عنادیه روی داده است؛ زیرا تبریک به مناسبت آمدن غم، که هر دو در یکجا نمیshy;گنجد.

2. استعاره مکنیّه(تخییلیّه)
هر گاه از ارکان تشبیه، فقط مشبه با یکی از لوازم مشبهshy;به بیاید؛ استعاره مکنیّه است. که اگر "مشبهshy;به" حذف شده، جاندار یا انسان باشد، استعاره مکنیه، "تشخیص" یا "شخصیت بخشی" است و اگر "مشبهshy;به" حذف شده، جاندار نباشد استعاره، فقط مکنیّه است:
تو را از کنگره عرش میshy;زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است(حافظ)
مشبهshy;به "قصر" است که غیر جاندار و از لوازم کنگره عرش میshy;باشد.
-استعاره مکنیه (تشخیص):
به چشم عقل در این راهگذار پر آشوب
نگر که کار جهان بیshy;ثبات و بیshy;محل است(حافظ)
مشبهshy;به "انسان" است و جاندار؛ و چشم از لوازم و ملائمان انسان میshy;باشد.

استعاره دارای اقسامی است:
1- استعارۀ مفرد: مستعارِ آن یك كلمه است، اعمّ از كلمۀ مفرد یا كلمۀ مركّب، در مثال بالا، <<نرگس>> كلمۀ مفرد و <<گل زرد>>، كلمۀ مركّب است.
2 - استعارۀ مركّب: مستعار آن یك جمله می باشد، مانند <<هزاران نرگس از چرخِ جهان گرد فرو شد>> به جای <<شب به پایان رسید>> و <<برآمد یك گلِ زرد>> به جای <<خورشید طلوع>>.
3- استعارۀ مَكنیّه: مستعارٌله (مشبّه) را همراه با یكی از لوازم یا ملایماتِ مستعارٌمنه (مشبّه به) ذكر، و مستعارٌمنه را اراده میshy;كنند. مانند:
ارغوان جـامِ عقـیقی به سمن خواهـد داد
چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد
(حافظ)
كه در آن مستعارٌله (نرگس)، با كلمۀ <<چشم>> كه از لوازم مستعارٌمنه (انسان) است، همراه شده است.
4 ـ استعارۀ مُصَرَّحه: مستعارٌمنه (مشبّه به) را ذكر و از آن مستعارٌله (مشبَّه) را اراده میshy;كنند، مانند <<نرگس>> و <<گل زرد>> در بیت فوق.
5ـ استعارۀ مركّب: صورتی را كه منتزع از امور متعدّد باشد ذكر و صورتی دیگر را اراده میshy;كنند، كه آن نیز منتزع از امور متعدّد است. مانند:
به هر كه عرضـه دهـم دردِ خـویـش می نگرم
كــه غــرقـه ام مـن و او بــر كـنار مـی گـذرد
(عرفی شیرازی)
كه در این بیت <<غرقه بودن صاحب شكوه و بر ساحل گذشتن كسی كه نزد او شكوه برده>> (مستعارٌمنه) تصویر مركّبی است كه از آن <<دردمند بودن صاحب شكوه و آسودگی و بی خبری كسی كه نزد او شكوه برده>> (مستعارٌله) اراده شده است.
6ـ استعارۀ تحقیقیّه: آن است که مستعارٌله محذوف، امری حسّی یا عقلی shy;باشد؛ حسّی، مانند <<شیر>> در معنی <<انسانِ شجاع>> و عقلی، مانند <<صراطِ مستقیم>> در معنی <<دینِ مبین>>.
7ـ استعارۀ تخییلیّه: آن است که مستعارٌله محذوف، امری وهمی باشد، مانند <<چنگالِ مرگ>> كه نخست قوّۀ وهم، صورتی وهمی شبیه به صورت چنگال واقعی برای مرگ اختراع می كند و سپس <<چنگال>> را در غیر معنی اصلی به كار می برد.
8 ـ استعارۀ محتمله: آن است كه از یك نظر تحقیقیّه و از نظر دیگر تخییلیّه به شمار آید، یعنی مستعارٌله محذوف محتملِ هر دو وجه (وجه حسّی و عقلی، وجه وهمی) باشد.
9ـ استعارۀ اصلی: مستعارٌمنه آن اسم جنس (اسم ذات یا اسم معنی) باشد، مانند <<نرگس>> كه استعاره از <<چشم>> است.
10ـ استعارۀ تَبَعی: مستعارٌمنه در آن فعل، شبه فعل، اسماء مشتق یا حرف باشد. مانند:
ابر آمـد و باز بر سرِ سبـزه گریسـت
بی بــادۀ گلـرنگ نمی بـایـد زیسـت
(خیام)
در این <<گریستن>> از <<باریدن>> استعاره است.
11ـ استعارۀ تحقیقی: جامع آن داخل در مفهوم طرفین استعاره است، یعنی در مستعارٌله و مستعارٌمنه جامع ذاتی وجود دارد. مانند <<پریدن>> و <<چكیدن>> در این بیت:
خواسـت پـریـدن چـمـن از چابـكـی
خواسـت چكـیدن سـمن از نازكــی
(نظامی گنجوی)
<<پریدن>> استعاره از <<هیجان>> و جامعِ آن <<تندی حركت>> است كه در مستعارٌله و مستعارمنه ذاتی است. همچنین <<چكیدن>> استعاره از <<انفصال و گسیختن>> و جامعِ آن <<تفرّق اجزا از یكدیگر>> است، كه در مستعارٌمنه و مستعارٌله ذاتی است.
12ـ استعارۀ تخییلی: جامع آن داخل در مفهوم طرفین نیست ؛ یعنی در مستعارٌله و مستعارٌمنه جامع ذاتی وجود ندارد، مانند استعارۀ <<سرو>> به جای <<قامت>> كه جامع آن دو <<بلندی و موزونی>> است كه در هر دو غیر ذاتی (عارضی) است.
13ـ استعارۀ عامّیـّۀ قریبه: جامع آن مأنوس و معمولی است، به گونه ای كه ذهن به آسانی آن را درمیshy;یابد، مانند جامع <<شجاعت>> در استعارۀ <<شیر>> به جای <<انسان شجاعِ>>.
14ـ استعارۀ خاصّـۀ غریبه: جامعِ آن نامأنوس و غیرمعمول است، به گونه ای كه ذهن به دشواری آن را درمیshy;یابد، مانند:
در نـعره خُـناق آرد و در جـلوه تَشَـنُّج
گـر بأسِ تو یاری ندهد كوس و عَلَم را
(انوری)
در این بیت <<خناق>> استعاره از <<صدای كوس>> و جامعِ آن <<بَم بودن صدا>> و نیز <<تَشَنّج>> استعاره از <<تكان خوردن عَلَم>> و جامع آن <<لرزیدن>> است.
15ـ استعارۀ وفاقیه: استعارهshy;ای است که طرفین آن در یك موضوع جمع شود، مانند استعارۀ <<حیات>> از <<هدایت>> كه هر دو در یك موضوع (فردِ حی هدایت شده) جمع می شود.
16ـ استعاره عنادیه: استعارهshy;ای است که طرفین آن در یك موضوع جمع نمی شود، مانند استعارۀ <<موت>> از <<ضلالت>>، كه گمراهی در مورد مُرده مصداق ندارد و این دو در یك فرد جمع نمی شود.
17ـ استعارۀ مجرّده: آن است كه مستعارٌمنه با ملایمات مستعارٌله همراه باشد، مانند:
نـرگـسِ مـست نـوازش كـنِ مـردم دارش
خونِ عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
(حافظ)
در این بیت <<نرگس>> مستعارٌ منه و <<مستی>>، <<نوازش كردن>> و <<مردم داری>> از ملایمات مستعارٌله (چشم) است.
18ـ استعارۀ مرشّحه: آن است كه مستعارٌمنه با ملایمات خود همراه شود، مانند:
از لـعـل تـو گـر یـابـم انـگشـتری زنـهـار
صـد مُلكِ سلیـمانم در زیـر نگـین باشد
(حافظ)
در این بیت <<لعل>> مستعارٌمنه و <<انگشتری>> و <<نگین>> از ملایمات آن است.
19ـ استعارۀ مطلقه: آن است كه مستعارٌمنه قرینِ ملایمات نباشد و خود به تنهایی ذكر شود، مانند:
شكوفه بر سرِ شاخ است چون رخسارۀ جانان
بـنفشـه بر لـبِ جــوی است چون جرّارۀ دلـــبر
(عبدالواسع جبلی)
در این بیت <<جرّاره>> استعاره از <<زلف>> است و با ملایمات همراه نیست.

سایت ادبیّات فارسی،رشحه...
ما را در سایت سایت ادبیّات فارسی،رشحه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flayamoute بازدید : 493 تاريخ : دوشنبه 14 فروردين 1396 ساعت: 22:11